بوی سیب می آید از غزه... بوی بمب های فسفری. بوی خون، اوج عداوت و کین.
عرب با غرب فرقش تنها در یک نقطه است و آن هم همین غزه است. غزه ای که بقیة الله فلسطین و مهد مسجد الاقصی است. و آنجا که کوفیان به عهد خود وفا نکردند و بر سر نامه هایی که نوشتند نماندند، اعراب نیز مسلمانان غزه را در خاک غریبی تنها گذاشتند.
حسین به نیزه ی غریبی تکیه داده بود، اکبر ارباً اربا بود و عباس قطعه قطعه... سقف های غزه آوار بود بر پیکر پیرزنان و پیرمردان و کودکان. و آنجا که تیر ها و بمب های هواپیما های اسرائیل غزه را ویران می نمود، من نظاره گر پیکان ِ تیری بودم که علی اصغر های فلسطینی ِ غزه را نشانه رفته بودند...و آنگاه که در کارزار ایستادگی حسین در کربلا، تو می بینی که اصغر ها را چگونه بدون تعارف به مسلخ می برند.
در کربلا هم حقوق بشر نادیده گرفته شد...آنجا که آب را به کودکان بستند. و آنجا که گذر گاه های غزه را مسدود نمودند. و آنجا که من نگران اردوگاه های نصیرات غزه بودم، دلواپسی ِ دیگرم حمله ی شمر و سنان و حرمله و پسر سعد ها به خیمه های حسین بود...نوای "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" را هر وقت سر بدهی، چه غزه باشد و چه کربلا، حسینی بودن ناگزیر از آن است که هیهات منا الذله را هم شعر و شعار خویش گردانی..
و امروز هم حقوق بشر نادیده گرفته می شود، آنجا که گروهی را به بهانه فلسطینی بودن و به بهانه علی اصغر بودن، زندانی کرده و به تیر خصومت، می زنند..
بیـ... رنگـ... :
حسین علیه السلام گرچه تنها بود،
ولی هیچگاه ذلیل نبود. اگرچه همه علیه او بودند،
اما حسین خود را نباخت، بلکه بر همه تاخت، و برضد حقیقت...