دوباره خلوت شب، باز هم بهانه ی تو
دوباره کاسه ی خالی و آستانه ی تو
دوباره گنبد زرد تو، صحن گوهرشاد
و باز صحن دو چشمم پر از ترانه ی تو
و من کبوتر خسته، گسسته از همه جا
دخیل بسته ام این دل به دام و لانه ی تو
و پای پنجره فولاد تو گره زده ام
نگاه حسرت پر رنج بی نشانه ی تو
و هست دلخوشییم نیمه ی نگاه شما
و بود چشم امیدم به آب ودانه ی تو
و باز زمزمه دارد دلم کنار ضریح
کرم نمای، فرود آ، که خانه خانه ی تو
"میثم بهرامی"
بیـ... رنگـ... :
یک روز گوشه حرمت می کشی مرا،
این آرزو مگو که فراهم نمی شود..
.:مطالب مرتبط :.