یک بچهای را یک مادری بخواهد بخواباند با چه ناز و نوازشی! داد نمیزند سرش، صدا را آرام میکند. اگر چیزی را هم میخواند برایش که او با این زمزمه کم کم به خواب برود حتماً یک ترانۀ لطیفِ آرامی را قرائت خواهد کرد. یعنی یک نوع سوق دادنِ توأم با آرامش، یک نوع سوق دادن توأم با مهربانی.
بیایید غرق بشویم در کلمۀ هدایت. بعد ببینیم که اصلاً خدا چهجوری هدایت میکند انسانهایش را؟ هدایت با هُل دادن خیلی فرق میکند! خیلیها انتظار دارند خدا هُلشان بدهد. خدا هل نمیدهد. هدایت با داد زدن فرق میکند. خیلیها انتظار دارند خدا داد بزند سرشان! خدا داد نمیزند.
هیچوقت هیچ مادری طفل کوچکِ خودش را با سختی و زُمختی نمیخواباند، با مهربانی... بچهاش بدقِلقی هم بکند مادر کوتاه میآید. میگوید خب تو چی میگویی، تو چی، حرفت چیست؟ میگوید من را نخوابان بگذار بغلم، میگوید باشد من بغلت میکنم. حالا روی بغل میخواباند. باز هم گریه میکند. میگوید خب حالا چی میخواهی؟ بالاخره یکجوری باهاش راه میآید و بچه را میخواباند. خدا اینقدر با ما راه میآید! خدا خیلی با ما راه میآید.
دوستان من؛ در قرآن کریم اولین درخواست انسان از خدا، اولین کلمهاش! «إهدنا» است «اهدنا الصِراط المُستَقیم» اولین دعا در قرآن چیست؟ «إهدنا» ما را هدایتمان کن. یک صاحبدلی به بنده میفرمودند که روزی چند مرتبه ما از خدا تقاضا میکنیم خدایا «إهدنا»؟ چرا یکبار با توجه نمیگوییم این را؟ یک آقای دکتر یک آنتیبیوتیک به شما میدهد میگوید این را بخور. شما نمیگویی که آقا من گلویم درد میکند. این را بخورم میرود در معدۀ من. میگویی حتماً آقای دکتر یک چیزی را متوجه است دیگر.
بله آن میرود در معدۀ شریف شما ولی بعد داخل خونِ شما میشود. بعد خون در رگها میآید به همان گلوی شما میرسد درستش میکند. شما بخور این را، کاری نداشته باش. شما که آناتومی نخواندی، شما که خیلی از مسائل پزشکی را نخواندی. بخور دیگر آن قرص را دیگر برای گلودردت خوب است. دیگر میگویی خب باشد دیگر. نمیگویی نه، من ببینم آقای دکتر. شما بگو من اصلاً این دقیقاً چی کار میکند؟ شما را که نمیتوانند الآن ببرند سالن تشریح که، مرحوم میشوی. بخور قرص را به تو میگویم دیگر.
این قصۀ بدن است ها! تازه آن چیزهاییاش که ماها فهمیدیم. تو رو قرآن! ببخشید قسمتان میدهم. روحِ ما چقدر پیچیدهتر است؟ بسیار پیچیده. ما کداممان میتوانیم اعلام بکنیم من دردِ خودم را میفهمم؟ کداممان میتوانیم اعلام کنیم؟ ما میتوانیم دردِ خودمان را بفهمیم به این سادگی؟ فرمود: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» خواهش میکنم اعلام بکنیم پیش خداوند متعال. امام سجاد علیه السلام گاهی این ذکر را یک شب تا به صبح در سجده میگفتند «اِرحم عَبدَکَ الجاهِل» من نمیفهمم! خدایا به من رحم کن.
ما دردِ خودمان را درک نمیکنیم، چه برسد به اینکه بخواهیم درمان خودمان را درک کنیم. آنوقت قرآن شفا است! رحمت است! هدایتگری او مانند شفای بیماریها است. چی کار میکند؟ میفرماید تو چی کار داری این قرآن با روحِ تو چی کار میکند؟ روحِ تو با قرآن آشنا است! روحِ خودت را در معرضِ آیۀ...، آیات قرآن قرار بده، قرآن را تلاوت کن. بگو قرآن من را بساز. من نمیدانم کجایم را الآن باید درست بکنی. قرآن کار خودش را میکند.
بعضیها واقعاً خیلی بیمزهبازی در میآورند همچین به قرآن که میرسند؛ نه من باید بفهمم چه استفادهای کردم! بابا شما یک قرص میخواهی بخوری سر در نمیآوری این قرص چی کار میخواهد بکند با بدنِ شما! بعد میخواهی آیات قرآن بفهمی که با روحِ شما چه میکند؟! حتماً باید بفهمی؟! تسلیم قرآن کنیم خودمان را. به آیات قرآن بگوییم وقتی من دارم شما را قرائت میکنم شما یک کارهایی با روحِ من انجام میدهی من نمیدانم آنها چیست! من تلاوت میکنم. شفا میدهد قرآن، کدام بیماری؟ بیماریای که من نمیشناسم. تسلیم قرآن کنیم خودمان را!
*حاج علیرضا پناهیان