در جواب سوال یکی از کاربران که از باب لطف نظری گذاشته بود برآن شدم تا قدری دقیق تر آن سوال و جواب را بشکافم تا حقیقت چون روز و آفتاب عالم تاب عیان شود.
در آن مطلب بحث بر سر حجاب و لباس برتر بود، ولی ایشان حجاب و لباس برتر را تقوی معنا نموده بودند نه چادر.
در حالیکه این مغالطه منجر به دور است، پس لباس برتری که ایشان می فرمایند چیست؟
ایشان معنای تقوی را قوی بودن گرفته بودند.
آیا "تقوی قوی بودنه" در کدامین فرهنگ لغت چنین معنایی شده؟ ما را هم رفرنس دهید...چه کسی گفته تقوا مثبت است و پرهیزکاری منفی؟ آیا مشکل ما فقط در بند لفظ گرفتار شدن است؟؟ آیا این تقسیم بندی صحیح و صواب است؟
عزیز من چه تقوا بگویی اش چه پرهیزکاری، قصه کچل حسن و حسن کچل است. پس قدری واقع گرا باشیم و همچو کبک سر خود را در برف غفلت و بی تفاوتی فرو نکنیم. عزیز من شما با این مغالطه سعی در مشتبه کردن امر دارید .چه تقوا و چه پرهیز کاری چه ربطی به پنهان بودن ودر اجتماع بودن بنده وشما دارد.
چادر گذاشتن لزوما به معنای متقی بودن نیست، زیرا ممکن است کسی چادر بگذارد ولی تبرج (خودنمایی)نماید واین خلاف قرآن است پس اصل اول آنست که تبرج نشود .نکته بعدی این است که بهترین راه دوری از تبرج در اجتماع چیست؟آیا غیر از چادر راه بهتری هست؟
خانم متعبدی آمد نزد یکی از معصومین و گفت من نمی خواهم ازدواج کنم ،آن بزرگوار فرمود اگر ازدواج خوب نبود مادر ما زهرا سلام الله علیها ازدواج نمی کرد.
حال که ائمه علیهم السلام برای یافتن صحت و سقم امری خود را با مادرشان می سنجند چرا ماچنین نکنیم و درمسائل دینی بجای تاسی ازاین بزرگواران برای راحتی وفرار از شریعت حقیقی به بافته ها و یافته های خود بسنده کنیم.
عزیز من حضرت زهراسلام الله علیها در اجتماع بود یا نبود ؟ قطعا تایید می فرمایید که ایشان در اجتماع حضوری جدی داشت، زیرا نمونه اش خطبه تاریخی و غرای ایشان در مسجد شهر بود که دشمن و دوست بر عظمت آن مذعنند.
پس ایشان هم در اجتماع حضور داشتند وهم چادر بر سر داشتند وهم تقوا داشتند وهم در برابر گناهان پرهیزکاربودند. نشود که با بازی الفاظ ،حقیقت را قلب به ناحق کرده وخود خرسند و خوشحال باشیم که حقیقت را یافته ایم.
برترین الگو را باید از معصومین گرفت، زهراسچادر داشت و اگر اسلوبی در مشی اجتماعی و دینی خود برتر از چادر می یافت ای عزیز آن را بر می گزید.به تعبیر امام، ما موظف به انجام تکلیفیم نه حصول نتیجه.
نگویی که روشن نشدم ،نفهمیدم ،نگرفتم ،قانع نشدم. من تمام شقوق بحث را روشن نمودم .
حجت تمام.