بی رنگی

اگر مقصد پرواز است؛ قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ می‌یابد، از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد...
 ا

حلقوم ها را می‌توان برید، اما فریادها را هرگز؛ فریادی که از حلقوم بریده برمی‌آید، جاودانه می‌ماند... «شهید سیّد مرتضی آوینی»



بی رنگی

خیلی ها اهل هنر بودند
اما؛
هنر انقلاب اسلامی را،
تو با قلمت معنا کردی...

دریـــــــچــــــــه

تو عشقي و تو را عشق است

روايت كن فتح آخر را..

آويني، آواي دين بود، در دنياي دون...

او را از آستين خالي ِ دست راستش خواهي شناخت، چهره ي ريز نقش و خنده هاي دلنشينش نشانه بهتريست، مواظب باش، آن همه متواضع است، كه او را در ميان همراهانش گم ميكني، اگر كسي او را نمي شناخت، هرگز باور نمي كرد كه با فرمانده لشكر امام حسين رو به روست...

مصطفاي خوبي ها..

قلمم می هراسد، ناگاه از رفتار باز می ماند.. چون رازی در پس آن نوک سیاهش در درون دارد، حاجی نمی دانم که بگویم این تو بودی که به شهادت آبرو بخشیدی، یا شهادت بود که با تو آبرومند شد...

حاجی قلب همه بچه ها رو ربوده بود...حاجی برای بسیجیهاش بی تاب بود و بسیجیها هم برا حاجی...

روشن فدایی ولایت و عاشق نور بود نه ظلمت جهل..

كدامين سو را نظاره مي كني؟

صيادي كه صددام در پي اش بود..

ای لشکر صاحب الزمان... چه آمادگی اي داری تو !

مردان آهنین! آری؛به واقع آهنین بودند کالجبل الراسخ...


˜Ï Ìãáå åÇí ÔåíÏ Âæíäí

˜Ï Ìãáå åÇí ÔåíÏ Âæíäí

Instagram


رنگ، تعلق است و بی‌رنگی در نفی تعلقات. اگر بهار ریشه در زمستان دارد
و بذر حیات در دل برف است که پرورش می‌یابد، یعنی مرگ آغاز حیاتی دیگر است و راه حیات طیبه اخروی از قلل سپید و پربرف پیری می‌گذرد. «موتوا قبل ان تموتوا» یعنی منتظر منشین که مرگت در رسد؛ مرگ را دریاب؛ پیر شو پیش از آنکه پیر شوی،
و پیری بی‌رنگی است.
***
مــا، اهل ولایــت هستیم
و همه چیـزمان؛ در گـرو ِهمیـن
اهلیت است.
«شهید سیّد مرتضی آوینی»


تـو می آیی
شهیـدان نیز بـاز می گردند،
و آویـنـی روایــت می کند؛
فـتـح نـهـایـی را..

حـــديـــث هــفـــتــه

امام على علیه السلام فرمودند:

اَلْمُؤْمِنُ حَيىٌّ غَنىُّ مُوقِرٌ تَقىٌّ؛

«مؤمن، با حيا، بى ‏نياز، با وقار و پرهيزگار است.»

[عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 55 ، ح 1425]


«آرشيو احاديث»

مـعــرفــی کــتــاب

نام کتاب: یادت باشد...

نویسنده: رسول ملاحسنی

تعداد صفحات: 378 

***

کتاب «یادت باشد» عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم عقیله عقلا زینب‌کبری است که در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!

طراحی جذاب جلد این کتاب گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب«یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است، عشقی که شاید در زندگی زمینی به جدایی رسیده باشد اما این تعلق خاطرها هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود.

کتاب «یادت باشد» استعاره‌ای از تمام یادت باشدهای همسران شهدای مدافع حرم است که در لحظات وداع تقدیم گام‌های راسخ این مردان از خودگذشته کردند، یادت باشد از همان جمله معروف شهید حمید سیاهکالی‌مرادی روز قبل از اعزام به سوریه آغاز می‌شود که خطاب به همسرش گفت: «دلم را لرزاندی اما ایمانم را نمی‌توانی بلرزانی!»، یادت باشد قصه رباب‌های سرزمین ماست که زینب گونه صبوری پیشه کرده‌اند و پرچم پاسداری از حریم حرمت این زندگی عاشقانه را به دوش می‌کشند.

در متن پشت جلد کتاب«یادت باشد» این گونه آمده است:

سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!»؛ گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم منو بی خبر نذار».

با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!».

کتاب یادت باشد، کتابی که با روایتی ساده لب را می‌خنداند و چشم را می‌گریاند تا همه یادمان باشد این اشک‌ها و لبخندها، این آرامش امروز را مدیون رشادت شهدای مدافع حرم و صبر زینی همسرانشان هستیم.


«آرشيو معرفي كتاب»

می نشینم پای سیستم، بلاگ را باز کرده و پسورد را می زنم، روی گزینه آخرین نظرات کلیک می کنم، نظرات را یکی یکی جواب می دهم و تایید... با خود می گویم: "حال وقت نوشتن از چیست"! قدری به فکر فرو می روم... و سپس یک New Microsoft Office Word باز می کنم و دستی روی کیبود می کشم و بسم الله...هوا شرجی ست، خورشید گرمای خود را روی زمین پهن کرده است، تشعشع انوارش از شیشه های پنجره اتاقم تلألو می کند و من تاب ِ تابستان ندارم این روزها.

صدای لهو گوش خراشی می آید، حتما عروسی است... و ما باید تحمل کنیم این حجم لهو را ..قد افلح المومنون...والذین هم عن اللغو معرضون؟! اسپیکر را روشن می کنم. صدای بازگشت به انسانیت و عبور از مرزهای حیوانیت و منیت می آید...آری؛ خودش است، نوای دلنشین و گوش نواز سیّد مرتضی که مانند ضرب عصای موسی؛ فقلنا اضرب بعصاک الحجر سنگ وجودمان را می شکند و خرد خرد می کند و پخش می شود که؛ «زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است...» فرو می روم در اندیشه سیّد مرتضی، به چه می اندیشد این مرد، و ما به چه می اندیشیم، او به راه یافتن به درگاه خدا می اندیشید و ما به اینکه که پس فردا عروسی کیست، چه بپوشیم، چگونه آرایش کنیم، چگونه برقصیم و کدام آهنگ را از اَبَر باندها پخش کنیم...! و حیوانیت را در چند بیت دم دستی با سخافت بسراییم!! آخرش که چه؟دَه ساعت در تالار با لباس های نصفه و نیمه بین مرد های نامحرم رقصیدن چه معنی دارد؟ سودش چیست؟ نکند ثواب دارد و ما بی خبریم؟! یا نکند واجب است و ما ترک اولی کرده ایم!! آیا جواب خون شهدا این است؟ غیرت مردهایشان کجا رفته؟ پس کجایند مردان بی ادعا..؟

گاه گاه به بیرون از پنجره خیره می شوم؛ گل های بابونه و محمدی زیر آفتاب خودنمایی می کند. نسیم می وزد. و گلها غرق در رقص باد. جرعه ای از آب مینوشم و می خواهم که دوباره نوشتن را بیآغازم، صدای محزون سیّد مرتضی همچنان از اعماق انسانیت بلندگوهای اسپیکر پخش می شود:«اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد...» گمانم این است که اسپیکرها هم باهم تفاوت دارند. برخی درجاتی فوق برخی دارند، اسپیکر ها که صدای آوینی را پخش میکند تو را با خود به کوچ فرا می خوانند...برو ای انسان...که الرحیل وشیک(حکمت نهج البلاغه)

اینک هدفمان چیست؟ به کجا می رویم؟ آنجا که شهدا این روزها به شهر ها می آیند؟! به گل های گلدان ِ روی ایوان که نگاه می کنم، همه سر به زیرند، قدری که تأمل می کنم، می فهمم علتش را، همه شرمنده ایم از عملکردمان در برابر خون شهدا. و حال نگاهم می دود به سوی تقویم روی دیوار و عکس امام... یاد رفتارها و کردار های عکس امام می افتم، آخر چرا این قدر برعکس ایده ها و آرمانهای الهی آن پیر فرزانه حرکت و عمل می کنیم!؟

دفترم را باز می کنم، ورق می زنم..ورق..ورق و ورق...، می رسم به امروز و امشب، گویی برگهای تاریخ هم لرزان است از این عروج و رحلت ... سیزدهم خرداد است، یعنی شب رحلت امام عزیزمان... ساعتی پیش شنیدم که مجری اخبار می گفت: چهارصد نفر از شهر ترکیه به عشق امام خمینی رحمة الله علیه به تهران آمده اند. خدایا، امام خمینی که بود که مردم به عشق او با پای پیاده این همه مسافت و گرما را طی می کنند.

مردم از همه ی شهر ها به راه افتاده اند، بعضی ها با اتوبوس، بعضی با خودرو شخصی و بعضی نیز با پای پیاده. اما، ما، نه به امام توانستیم وفا کنیم و نه به شهدا، نه توانستیم به امام جواب بدهیم و نه به شهدا...

آری؛ امام خمینی تبلور اندیشه اسلام انقلابی، سیاسی و الهی بود...

حـاشیـ ـه؛ 
{دانلود نوای یاد امام و شهدا}

ديدگاه ها  (۸۲)

۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴ مصباح الهدی
سلام علیکم
احسنت به قلمتان!
خوب ادای دین میکنی به امام و شهدا...
پایدار باشی در پناه حق تعالی
سلام خواهری...
صدای سید حواسمو پرت میکنه نمیدونم چی میخواستم بنویسم
ولش کن اصلا بیخیال
راستی فردا با بچه های دانشگاه ان شاالله اگه بزارن و یهویی پاتکیم نکنن میرم مرقد امام
میرم شاید بشناسمش...
یاعلی
دیروز کنار ِ 96 دانش اموز مکتب خمینی تازه فکر دقایق کردم ..

جدا ن :آنان ک ِ رفتند کار ِ خدایی کرده اند ما ک ِ مانده ایم چه کرده ایم ؟
- فقط شرمنده پلاکشانیم همین !


سلام.
سلام..
خیلی خیلی زیبا مینویسید...
ما رو هم توی حال و هوای خودتون میبرید...شکر خدا
التماس دعا....
کاش بتونیم راهشو ادامه بدیم ....
عشق به خمینی عشق به همه ی خوبی هاست..

روحشان شاد..
نسیم می وزد
که عطر ِ گل ها را از باغچه ها ببرد
تو زیباترین گل ِ ایوان ِ دلم عطر ِ ماندنی ات ، رفتنی نیست .
همیشه شیفته قلمت بوده ام خاهری.
الحق و الانصاف حق مطلب را ادا کردی...
ما دختران امام روح الله ایم و تا آخر خط حامی این انقلاب و پیرو ولایت می مانیم...
کامنتمو در حالت خاب وبیداری گذاشتم!
منظورم این بود که تا آخر خط، حامی این انقلاب و پیرو ولایت می مانیم!
با سلام.
وبلاگ پر محتوایی دارید..
دلنوشته هایتان و صدای سید شهید آدم را به فکر فرو می برد.
خدا قوت.............
۱۴ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۴۳ خداحافظ رفیق
سلام !!
متن خیلی زیبائی بود سادات جان!
کاش روز پدر پیش آسد مرتضی بودیم مگه نه؟؟
سلام و درود خدا به روح بلند و ملکوتی امام روح الله
و سلام خدا به شما
ان شاءالله که در راه ولایت خلف صالح ایشون ثابت قدم بمانیم و طوفان حوادث و فتنه ها ما دچار نسازد...
اللهم ارزقنا توفیق الطاعه...
۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۳ کوچه سرگردانی
هر چه داریم از کرم شهداست
"برای پدر...
شاید گاهی وقتها بی بهانه بدون آنکه دلیلی برای نوشتن داشته باشم برایت بنویسم...جملاتی را که از پس دهلیز های قلبم عبور می کند در ذهن نقش میبندد و بر کاغذ می نشیند!"- - - - - -- - - - - - - -- - - -- - - --
.
.
.
.
.
.


سلام دوست عزیز...
آپم...منتظر حضورت...
۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۶ ریحانه سادات
بسم رب الشهید
سلام بزرگوار
خداقوت
بروزم با (شهدا ودلتنگی من برای تو) منتظر حضورتون هستم انشالله
یا علی والتماس دعای شهادت
۱۴ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۴۳ آستین خالی
سلام
ولادت باسعادت امام علی علیه سلام رو به شما تبریک میگم.
۱۴ خرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۱ قطعه اصحاب شهدا
میلاد مولود کعبه بر شما مبارک .
به مناسبت روز پدر نامه ای از زبان آرمیتا دختر شهید رضایی نژاد نوشته ایم خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و با حضور سبز خودتون خوشحالمون کنید .
منتظر شما هستیم .
یا علی
۱۵ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۶ بسیجی عاشق
سلام
خسته نباشید...
شما دعوتید...


یازهرا(س)
و عجب صفایی دارد گوش دادن به صدای سید مرتضی وقتی دل شکسته ای...
فوق العاده نوشتید
موفق باشید
پاسخ:
فوق العاده، افکار و ندا و نوای شهید سیّد مرتضی آوینی است..
۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۱ من یک مسلمانم
هر کس که شود داخل حصن حیدر / ایمن بود از عذاب روز محشر

جز مهر علی و آل چیزی نبود / سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر
ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، مبارک باد.
ممنون از حضورت
یا حق
دلمن تنگ شده / زکجا ؟ خواهم گفت/و دوچشمم پر اشک/چقدر زود زیادها رفتند/ و همانها که به سر اسم حسین (ع) می بستند/ و زمین پر شده از رنگی سرخ/ چشم باز میخواهد/ که ببیند همه ایثار و وفا/ و شده این حالم/ که دگر وقت ندارم ز برای شهدا/دلمن تنگ شده/ ز کجا؟ خواهم گفت/ ز زمینهایی که /عده ای میگویند/ که فقط خاکه وخاک/و نمیدانند که/ چقدر منتظر است/از همین خاک/ مادر ی چشم براه یه پلاک/ وبگوییم برای دگران/ که فقط خاک نباشد انجا/ چشم را باید شست/ بهتر باید دید/ وفقط یک باری/ مزه عشق چشید/ تا بفهمی انجا/ عطر گلها دارد/ سر و سری با خدایش دارد/ به دل تنگ چقدر جا دارد/ و تو خواهی که بشو بی دل خود/ بهترین جاست همانجا/ که اثر ها دارد/ شادی روح شهدا صلوات
۱۵ خرداد ۹۱ ، ۲۲:۴۵ طاووس بهشتی
امام خمینی (ره) :
ما مظلومین همیشه تاریخ ، محرومان و پابرهنگانیم . ما غیر از خدا کسی را نداریم .
اگر هزار بار قطعه قطعه شویم ، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم .

روحش شاد
سلام
خیلی خوب نوشید
وبلاگتون یه حس زیبایی داره
انشاالله که بیش از پیش موفق باشید
سلام
امیدوارم در شهید آوینی نمانید بلکه با او حرکت کنید
منتظر نگاهتان در :
قد افلح المؤمنون...
سلام ای نام دیگرت هستی ! علی !
و نام مهاجر را بر کسی نمی توان گذاشت ، جز آن کس که حجت خدا بر روی زمین را بشناسد .قسمتی از خطبه 189 نهج البلاغه
روزتون عید عیدتون مبارک
۱۷ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۵۶ کوچه سرگردانی
حسین بار دگر برادرانه بیا

با لب چاک خود صدایم کن

شام را گشته ام نبود امشب

بین این خانه بوریایم کن.....
آهای دهقان فداکار !
تو در دورانی بزرگ شدی که مردی برهنه شد
تا زنان و کودکان زنده بمانند ...
و من در زمانی نفس میکشم
که زنی برهنه میشود
تا خود و کودکانش از گرسنگی نمیرند ... !
به شام آمد و دیدش چو دشنام و حسارت

بنالید از اسارت، امان از دلِ زینب

به بالای نی‌اش دید، سر زاده‌ی زهرا

به چوبه زده سر را، امان از دلِ زینب

در آن کنجِ خرابه، شده بانوی ناله

ز هجران سه ساله، امان از دلِ زینب

اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم

بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۰۱:۱۶ خداحافظ رفیق
خمینی روح خدا بود در کالبد زمان
یک جاسوس نقل کرده بود که تا خانم های چادری در کوچه و خیابان وجود دارند انقلاب - امام - خمینی -(ره)- هنوز زنده است
افتخار کنیم اگر هیچ چیز نداریم حداقل تاج بندگی مون یعنی چادر رو داریم که باعث زنده موندن راه امام باشه
سلام سادات خانم
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام

وبلاگ رهپویان قرآن تصمیم گرفته است تا هر هفته با جدیدترین موضوعات روز و مورد نیاز یک جوان ایرانی بحث آزاد و صندلی داغ را برگزار کند .

لذا از شما دعوت می شود تا در صندلی داغ وبلاگ شرکت کرده و نظرات و ایده های خود مطرح کنید .

موضوع صندلی داغ این هفته:

******
روابط دختر و پسر از دیدگاه قرآن کریم

********

سوالاتی که در این بحث مطرح می شود:

-------------------------------------

1)چه ضررهای برای ارتباط دختر و پسر در جامعه وجود دارد؟

2)کدام یک از دختر و پسر در صورت بروز مشکل در رابطه بیشتر ضرر می کنند؟

3) آیا هر گونه ارتباط دختر و پسر در هر مقطعی اشکال دارد؟

4)چه مسائلی سبب ایجاد زمینه در ارتباط دختر و پسر می شود ؟

5) چه عواملی می تواند از ارتباط دختر و پسر جلوگیری کند؟

6) آیا بین دختر وپسر باید حریم ومحدودیتی وجود داشته باشه؟

منتظر حضور شما هستیم

*********************
الا ای نشانه ترین بی نشان/تو که آشنایی، غریب نهان/و سالها چشم مادر به در/ که برگردی از جبهه ها هر زمان/ غروبی که پنجشنبه دارد عزیز/ کجا مادرت با تو نجوا کند/ و گوید که من بچه ای دارمو/ و روزی مرا باخبر می کند/شده عمر مادر سراسر یه قاب/ و عکسی که باران چشمش شده/چقدر فاصله همنشین تو شد/ و این غصه ی ماه و سالش شده/و دارد تمنای دیدار تو/ کجا حاجت خاکها گشته ای/وتو رفتی و سالها هم گذشت / گمانم که تو در بقیع مانده ای
شادی روح شهدا مخصوصآ شهدای گمنام صلوات
قبول باشه معتکف شدنت عزیزم.
جریان شهادتت چیه؟ شربت به تو نرسید؟
پاسخ:
توفیق نداشتیم..
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴ یک معلم ساده!
باسلام وقبولی طاعات وعبادات!
*برای یاری امام(ع)،بایدبه سلاح "علم"و"ایمان"و
"بصیرت"، مجهزشد!
رزقناالله وایاکم. . .
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۰ فرمانده عملیات
سلام همسنگر.
سوء تدبیر و فقر
عن سعیدبن علاقه قال: سمعت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) یقول... و ترک التقدیر فی المعیشه یورث الفقر:
از سعیدبن علاقه روایت شده است که: شنیدم امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: ... عدم برنامه ریزی در زندگی موجبات فقر را فراهم می آورد.(1)
ــــــــــــــــــــــ
1- جامع احادیث الشیعه، ج 22، ص 71
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۹ فرمانده عملیات
سلام همسنگر.
عزل قاضی
حضرت علی(ع)، ابوالاسود دئلی را (که از شخصیت های بسیار بزرگ عالم اسلام و جهان تشیع بود و در جنگ «صفین» و «جمل» در رکاب امیرالمؤمنین جهاد کرده بود) در بصره مقام قضاوت داد، و سپس او را عزل کرد. این قاضی (امین و با شخصیت نزد امیرالمؤمنین آمد و) گفت: «چرا مرا عزل کردی، با اینکه نه خیانتی کرده بودم و نه جنایتی؟». علی(ع) در پاسخ فرمود: «(درست است، نه خیانتی کرده ای و نه جنایتی. لکن به هنگام سخن گفتن با مراجعه کنندگان به دادگاه)، من دیدم صدایت از صدای متهم بلندتر می شود (و این گونه برخورد با متهم- حتی در همین حد که صدای قاضی کمی بلند شود- مخالف کرامت انسان است و جلالت اسلام، و توهین به دادگاه است و مقام قضاوت...(1)
ـــــــــ
1- مستدرک الوسایل، ج 3، ص197
سلامـ عزیز دل ..

ممنون که به یاد ما بودی ..

____________

عبــور از حیوانیت ... عروج در انسانیست ...

بعد از امامـ چه کردیمـ؟!
سلام
به روز هستم ...با
از سفکسیم 200، تا ابنایِ نیل
ناگاه عطسه می کنی... عطسه عطسه عطسه...سرفه سرفه سرفه...

صورت و پیشانی ات که چرک کرد، سینوزیت کرده ای و دُرّ سلامتی اینک خَزَفی شده و رفته پی کارش، و حالا کارَت دیگر با کرام الکاتبین نیست، آن قدیم بود، بله حالا دیگر باید سفکسیم 200 بزنی تو رگ نه ، بریزی تو حَلقت تا خَلق اَزَت دس بردارند.
سلام
الحمدالله اوضاعم بهتر شد
دوستان گله میکردند که نمیتونن برام نظر بذارن . من آدرس رو عوض کردم . رفتم بلاگفا . انشاءالله که دیگه مشکلی نیست. خوشحال میشم دیگه اونجا بهم سر بزنید. به روزم

یا علی
سلام..
ممنون از قدم رنجه تون
تو ایام اعتکاف خیلی بیادتون بودم...
دعام کنین
سلام
کاش شهید میشدی
منم میشدم خواهر شهید
راجع ب تو باهام مصاحبه میکردن ...فک کن ...نیت خالص


آبجی ما مخلصیم ها ....
هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است
بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است
بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی
مراقب سخنت باش،شب خبرچین است

سادات مارو دعا کن ....
شهید بشی ایشالله ....حاجی بعد وبتو ب من ببخش برات هرروز آپ میکنم روحت شاد بشه

روزی که خاک غربت ما لاله خیز شد
پس کوچه های گمشده ـ حتی ـ عزیز شد

با دست مادران شقایش نژاد باغ
قرآن و آب و آینه دشمن ستیز شد

ای دل چه شد که آتش اسفند کوچه ها
بی اشک و دود و خاطره در افت و خیز شد؟

شاید خدا نکرده ـ به تعبیر لاله ها ـ
روزی شروع این همه، ار پشت میز شد!

یا ما، در انتظار بهار زمین به خواب،
ماندیم تا بهار خدا برگ ریز شد

از درد، غیر عکس شهیدی تکان نخورد
افتاد بر زمین و دلم ریز ریز شد!
شاعر / نویسنده : حسین دارند

سلام. با زندگی شهید حسین مسافر به روزم. کلیک رنجه فرمایید
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج

دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج

هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز

صدای گریه زهرا در انتظار فرج

هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست

علی است بی کس و تنها در انتظار فرج

هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش

صدای ناله مولا در انتظار فرج

هنوز ناله کشد از جگر امام حسن

گشوده دست دعا را در انتظار فرج
مهدی یاوران جوان و جوان گرا

امیرالمؤمنین علی (علیه اسلام) :

" اصحاب مهدی (علیه السلام) جملگی جوانند و پیری در میانشان نیست ، مگر به اندازه سرمه در چشم یا نمک در غذا ، و کمترین چیز در غذا نمک است " .

(شیخ طوسی ، الغیبه ،ص۴۷۶)
۱۹ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۴۱ سرباز خاکے
سلام همسنگر بسیجی
خداقوت
سنگرتان بوی میشداغ، فکه، هویزه و چزابه، شلمچه و طلائیه میدهد...
من نیز به امید خدا به تازگی سنگری ساخته ام؛
امیدوارم با حضور شما بسیجی ها سنگرم خالی نماند.
درضمن؛
شما را لینک نمودم.

التماس دعا..
یاعلی
بسیار زیبا بود
خوشحال شدم از حضور گرمتان
سلام
بروزم با بوی خدا و مشام شما...
یاعلی
۱۹ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۲۴ آسمانی های زمین
التماس دعا
در این ایام رجب ما رو فراموش نکنید .
فصل امتحانات و دعای دوستان ......
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها
دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها
با گل زم سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما ، جای چراغانیها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی سر و سامانیها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزلخوانیها
سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحیه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانیها
سلام قول من رب الرحیم
.
.
.
.
.

التماس دعای ادم شدن
التماس دعای بیدار شدن

التماس دعای شرمنده نشدن


یا هادی
مهدی یاوران جوان و جوان گرا
امیرالمؤمنین علی (علیه اسلام) :
" اصحاب مهدی (علیه السلام) جملگی جوانند و پیری در میانشان نیست ، مگر به اندازه سرمه در چشم یا نمک در غذا ، و کمترین چیز در غذا نمک است " .
(شیخ طوسی ، الغیبه ،ص۴۷۶)

دل مارا دریاب
گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب !
شهریارا ! زره لطف گدا را دریاب !
اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب
خود کرم کن به نگاهی دل ما را دریاب!
قافله رفت و من از همسفران جا ماندم
من از قافله ی عشق جدا را دریاب !
مرسی خیلی خیلی خیلی زیاد لطف کردی من که نتونستم برم بخاطر امتحانا
راستش یادت میاد قبلا بهت گفته بودم یه دوست دارم که کافره؟
نمیدونم باهاش چیکار کنم بی رنگی جونم ، از یه طرف میخوام باهاش رابطمو قطع کنم از یه طرف دیگه کنجکاوم که ببینم چی شده که اینجوری شده
همش میاد واسم قرآن باز میکنه و بقول خودش تناقضاتش رو نشونم میده
واقعا دیگه دارم دیوونه میشم
سلامـ خانومـ گل ..

حتما بخون .. جدا کتاب عالی ایه .
۲۱ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۱۰ هفتصد و هفتاد و هفتمین منتظر
سلام/
چه زیبا نوشتید...خدا قوت...

مخصوصا این قسمت:
"آخرش که چه؟دَه ساعت در تالار با لباس های نصفه و نیمه بین مرد های نامحرم رقصیدن چه معنی دارد؟ سودش چیست؟ نکند ثواب دارد و ما بی خبریم؟! یا نکند واجب است و ما ترک اولی کرده ایم!!"

عالی بود...خسته نباشین!

التماس دعا...راستی یه سر به ما بزنید!
سلام
بذار عین مسیجشو واست بنویسم :( تو یه سری از آیات انسان به میل و اراده خدا کافر و بی ایمان میشه بعد سوال اینجاست که چرا اگه خدا میخواد گمراه باشن پس پیامبر فرستاده اصلا چرا مجازاتشون میکنه .......
پس این میشه کار ناقص از خدای بزرگ مثل 23 24 25 انعام 56 و 55 کهف 95 و 94 یونس 106 و 105 انعام 6 و 5 بقره 97 98 99 یونس)
پاسخ:
سلام علیکم
آنچه که ایشان گفته، با مفهوم آیات مغایرت دارد.
۲۱ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۱۶ مصباح الهدی
سلام خواهری
خوبید ان شاالله؟
ما که دعا میکنیم برا خواهر گل مون ...
اما یه خورده نگران شدم چیزی شده عزیزم؟!
۲۱ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۱۹ طالب معرفت
سلام
قلمتان پایدار
نمیشناسمتون ولی ای کاش عملتون هم مثل قلمتون باشه که امیدوارم هست.
سلام و ممنون از مطالبتون
«امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده در طول تاریخ است»
انشالله بتونیم آرمانهای امام بزرگوار رو ادامه بدیم
موفق باشید
خدایا من باور ندارم که تو هستی اگر باور داشتم گناه نمیکردم و بنده خوبی بودم. امام زمان(عج) اقا من باور ندارم که شما ما را میبینید و به اعمال ما نظاره میکنید هر هفته پرونده اعمالمان را ورق میزنید باور ندارم که شما هستید اگر باور داشتم چشمانت را به خاطر گناهانم خیس نمیکردم اگر باور داشتم با اعمالم رضایت خدا را جلب میکردم و لبخند را به روی لبهایت می نشاندم شرمنده ام رو سیاهم که شیطان را باور دارم که چه خبیثی است باور دارم هر لحظه برایم دام پهن کرده باور دارم گفته از هر چهار طرف می اید تا من را گمراه کند با این اوصاف من به او نزدیکترم اه خدای من چقدر غریبی و من چقدر گستاخ و نمک نشناس مرا به الرحم الراحمینیت ببخش سعیم بر این است همیشه صراطم مستقیم باشد و جزء مغضوبین نباشم من را ببخش یا ستار العیوب
۲۱ خرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۹ مصباح الهدی
قربونت خواهر
حفظکم الله
چرا بعضی ها از خواب بیدار نمیشن ؟!!!!!!!!!!!!!!!
شاید هم بیداراند و فقط خودشون رو بخواب زدند
کاش میشد همه بیدار میشدند
من دلم میسوزه
با سلام
امام یعنی یک کلمه آزادی و انسانیت به تمام معنی آزادی از ظلم و ستیز و انقلابی به این زیبای و استواری امام راهت ادامه دارد
امام خمینی حقیقت همیشه زنده است

سلام
چقدر خوب نوشتید ، ساده نوشت و از دلنوشتها رو دوست دارم ، چون ساده خوبیها رو بیان میکنه
چون ساده خمینی خوبیها رو معنا کردید
آخرین غزل امام (رة)
10 ساعت قبل از عروج ملکوتی

سلام و صلوات خدا بر حضرت روح الله...
عالی قلم زدید . قلمتان استوار...
التماس دعا
سلام 
چه قشنگ نوشتی ابجی :)
آپ جدیدمو بیا 
حتمن در موردش نظر داری
یاعلی..
دعوتید به شورشیرین!
سلام.
برای یه فرزند شهید که حالش زیاد خوب نیست ختم صلوات گرفتیم شرکت میکنید؟؟
میشه لطفا بیایید اون ورا؟
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۰ سیدحسین هدایتی
قلم تان به عشق تان قریب است...

للحق شهید شوید.

یا زهرای مرضیه«س»
سلام
بسیار عالی
قلمتون مستدام ان شاءالله
التماس دعای فراوان
یا علی
سلام علیکم

به روز هستم 

تشریف بیاورید

یاعلی
۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۳۶ یاد گرفتم...






...؟؟؟

 «کابوس رحمتی»

«توی این اردوگاه حزب الهی بازی نداریم و اگه دست از پا خطا کنید سرو کارتون با منه نه با عراقی ها.»

....

http://baketab.blog.ir/post/13

۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۸ منجی مهربان
بروزم : قبول داری؟؟!!!
(راستی تغییراتی در اسم وبلاگم دادم. چطوره؟؟ )
۱۶ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۰ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
عالی بود..!!
بی اغراق
بی تملق
اولین متنی بود که با این اشتیاق خوندم!!

عاقببتون بخیر
سلام
خداقوت

احیای نیمه شعبان رو جدی بگیریم

http://fanous.blog.ir/1393/03/16/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%AC

سلام علی آل یاسین

سالها میگذرد حادثه ها می آیند


                            انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم


به قول آقا سید مجید دعامون کن یاعلی

شلوغ پلوغ شده اینجا قبلن ها بهتر بود
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۹ مجاهدین اسلام
السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح...

واقعا زیبا، گویی مدح آوینی عزیز بود تا حضرت عشق روح الله و این نشانه ارادت شماست به آقا مرتضی
لذت بردیم. تشکر
میلاد ارباب دل ...

باز بوی نرگس ...

بوی عطر جمکران ...


http://tekyegahejan.ir/post/72
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۸ گلبرگ دانلود
سلام بر شما ،
 از ورژن جدید قالب راز دیدن فرمایید .
یاعلی
سلام
ممنون ...
خداقوت ...

ارسال ديدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">