آفتاب پرست نباشیم!
یکی از روز های نسبتاً گرم بهاری است و گویی بهار هم از نفس افتاده است. برگه ای که وسایل مربوط به خرید را در آن نوشته ام، برمیدارم و برای رفتن به بازار حاضر می شوم و به راه می افتم. تشنه ام اما افسار گسیخته نیستم، شاید گرسنه باشم اما بی ادب نیستم، گرمم هست اما بی حیا نیستم. و راه ادامه دارد و من سر براهم نه گمراه. به سر ِ خیابان که می رسم، گویی امروز کمی شلوغ تر است. خانم ها با وضعی نامناسب در پیاده روها در حال رفت و آمد هستند، بزک کرده تر از هر روز. یکی با بلوز و شلوار آمده و دیگری روسری اش در حال زمین افتادن است، یکی آستین مانتویش تا آرنج و دیگری یقه اش به امان ِ شیطان باز، نه امان الله!.. نمایش ویژگی زنان است که خدا داده، اما کنترلش هم حیا است که باز خداداده، چرا این بخش را مانند کارت های هدیه بانکی فعال نمی کنیم؟!
هوا که گرم می شود،بله؛ کار خانم ها سخت تر است، خب گرمشان می شود، پس آیا جواز می دهید این را که ما می بینیم این روزها?! یکی موهایش را به باد داده و دیگری دست هایش را به بیعت شیطان سپرده و دیگرتر آنقدر آرایش کرده که آدم نمی داند مانکن بوده آدم شده یا آدم بوده و مانکن شده؟ بله دیگر، هوا گرم تر شده و برخی!!! از ملت برعکس قانون الله...
راستی به سر بَم چه آمد؟چرا در سال های دولت اصلاحات خشکسالی غریبی حاکم بود؟ نکند خدا هم با آخوندها طاق زده بود؟ چرا باران قهرکرده و نمی بارد؟ و چرا درهای آسمان قهر اندر قهر است..
خانم ها که در پیاده رو در حال آمدن هستند، نزدیک تر که می شوند نگاهی به تو می اندازند و سریع به صورت اتوماتیک واری روسریشان را می آورند جلوتر و مانتویشان را کمی پایین می کشند تا کوتاهیش را نبینی. حالا نگاه من هیچ، نگاه خدا را چه خواهی کرد، بنده ی خدا؟ گیرم که من یک لحظه تو را دیدم، اما خدا که هر لحظه می بیندت «و هو معکم اینما کنتم او با شماست هر جا که باشید»، برای او چه توجیهی داری؟
می آیی اعتکاف، سه روز عبادت که می کنی، شب آخر خدا را می بوسی، موهایش را شانه می کنی و می گذاری اش روی طاقچه کنار ِ باقی، موهایت را میریزی روی پیشانیت و روسری را میدهی عقب، آرایشت را می کنی و د ِ برو که رفتیم! پس این همه حرف و حدیث و ام داوود و دهل چه شد اثرش؟ ای کاش کتاب "مساله حجاب شهید مطهری، کتاب بالینی خانم های ما می شد، تا اندکی شناخت ها مان و کارهامان بی دلیل و علت نبود.
بیمارستان که میروی، سِرُم را که برایت می زنند، چادرت را می کشی روی دستت که نامحرم نبیند، شک می کنند: «از قم اومدی؟ طلبه ای؟ پس چرا اینقدر با حجاب؟ چه خبره؟ تو، تو خونه هم چادر میذاری؟» چه ربطی دارد؟ مگر هرکس که با حجاب باشد یعنی از قم آمده و طلبه است؟ یا در خانه هم چادر می گذارد؟ چه کسی چنین قانونی را تصویب نموده؟ به کجا رسیده ایم با این وضع اجتماع و حجاب خانم هایش. طوری حرف می زنند که انگار بی حجابی واجب است و با حجابی حرام!
اگر مطیع پیامبرید باور بفرمایید حجاب دخترش حضرت صدیقه طاهره این چنین نبوده، اگر تابع امام خمینی هستید روش و منش و گفتار امام در زمینه حجاب بسی روشن تر است برای نسل حاضر، و اگر تابع ولایت و رهبری و کلام مقام معظم رهبری هستید، کو آن آثار و نشانه هایش؟ و شعار ِ ای رهبر آزاده آماده ایم آماده، در این بخش یعنی حجاب، چگونه تفسیر می شود؟
چقدر خوب که حرف ِ مردم روی چادر گذاشتنت اثر نگذارد، و چقدر خوب که با وجود موانع طبیعی مانند گرما، باز مانعی دیگر مثل قانون ضد حجاب و چادر نداری؛ و چقدر خوب که استوار و پایداری. و چقدر خوب که حجابت رنگی ثابت باشد تا دیگر مانند آفتاب پرست روز به روز رنگ ندهی و رنگ بگیری، آه از یوم جمع.. و خوب تر آنکه فردا در حضور پیامبر و امامان و شهدا شرمنده حجابمان نباشیم.